saehat

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

وفای به عهد 

اگر تا به حال، تصميم گرفته‌ايد از امام زمانتان بيشتر بدانيد و در بين آيات و روايت، در پي خصوصيات و سخنان حضرتش بوده‌ايد، حتماً به اين توقيع امام به شيخ مفيد، برخورد کرده‌ايد:

"وَ لَوْ أنَّ أشْيَاعَنَا - وَفَّقَهُمُ اللهُ لِطَاعَتِهِ- عَلَي اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ، لَمَا تَأخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا."

و اگر شيعيان ما - كه خداوند در طاعت خود، توفيقشان دهد- در وفاي به عهدي كه بر عهده‌ي آنان است، اجتماع قلوب داشتند، يُمن ديدار ما از آنان به تأخير نمي‌افتاد و سعادت مشاهده‌ي ما، برايشان تعجيل مي‌گرفت.

طبق گفته‌ي صريح حضرت حجت دعج در اين توقيع، دليلِ ماندن امام در پس پرده‌ي غيبت، عدم اتحاد قلوب ماست؛ اينکه قلب‌هاي ما پراکنده است. کافي است قدري در کيفيت ارتباطمان با ديگران بينديشيم. خيلي راحت مي‌بينيم که چقدر در اين روابط، بذرهاي شيطاني حاکم است؛ رفتارهايي همچون غرض‌ورزي‌ها، غيبت‌ها، تهمت‌ها و دورويي‌ها. ريشه‌ي همه‌ي اين‌ها هم، يک چيز است: اينکه دل‌هاي ما نسبت به هم، صاف و يک‌رنگ نيست!

                                   

ببينيد؛ مثلاً ما در ارتباط با خواهرمان که از يک خون هستيم، ساليان سال در کنار يکديگر زندگي کرده‌ايم و به شدت به هم علاقه‌منديم، چگونه‌ايم؟ اگر کمي فکر کنيد، مي‌بينيد اين رابطه با رابطه‌اي که با آشنايان کمي دورتر داريم، چقدر متفاوت است. مثلاً اگر خواهرمان خطا کند، به نحوي جلوي ديگران حفظ آبرو مي‌کنيم و نمي‌گذاريم مسئله را کسي بفهمد؛ اما اگر همين خطا از کسِ ديگري سر بزند، شايد نه تنها بر آن سرپوش نگذاريم، بلکه براي بالا بردن خودمان در نظر ديگران، آن را با آب و تاب برايشان تعريف کنيم!

متوجه تفاوت شديد؟!

حال اگر دل‌هاي ما با هم صاف باشد، چه مي‌شود؟ همه مي‌شويم خواهر و برادر ديني؛ و به اين ترتيب، رذايل و زشتي‌ها از جامعه رخت برمي‌بندد. به اين مي‌گويند جامعه‌ي موحد. البته اين، يک رتبه از وحدت است و وحدت، مراتب بسيار عميق‌تري هم دارد.

اما اي کاش اثراتِ نبودن وحدت بين ما، به همين مشکلات رفتاري و خصلتي ختم مي‌شد؛ اما مصيبت، اين است که اگر امروز در عصر غيبت، تفرقه‌ها را کنار نگذاريم و به وحدت نرسيم، ممکن است فردا نيز در عصر ظهور، نتوانيم از وجود امام که عين توحيد است، بهره‌مند شويم! چنان‌که در مقاطع گوناگون تاريخ، نمونه‌هايش را ديده‌ايم؛ به عنوان نمونه، مردمي که در زمان فرعون، فرقه فرقه شده بودند، وقتي حضرت موسي آمد، نتوانستند از وجود او بهره بگيرند و در گمراهي خود ماندند.

پس ما بايد در زمان غيبت، آداب وحدت را ادراک کنيم. وحدت، چيزي نيست كه اگر به آن نرسيده باشيم، بتوانيم در حضور، آن را بچشيم! بايد وحدت و تفرقه نداشتن را در غيبت دريابيم؛ و انتظار يعني همين.

از سوي ديگ، چنانچه بگوييم امام در افکار و عقايد از ما مي‌خواهند يك‌دست شويم، اين سؤال پيش مي‌آيد که: مگر عقايد شيعيان زمان شيخ مفيد و پس از آن نيز، با هم يکي نبود؟ پس چرا حضرتش چنين سخني فرمودند؟ يا از نظر ديگر، ما يقين داريم که امام معصوم مانند خداوند "لايُخْلِفُ الْميعاد"است؛ پس حالا که اعتقادات ما در توحيد، نبوت و امامت، يك‌دست است، چرا وعده‌ي آن بزرگوار تحقق نمي‌يابد؟!

                                   

پس واضح است منظور امام، اين نيست که ما فقط در حفظ کردن مشتي الفاظ و به ذهن سپردن برخي مفاهيم، به وحدت برسيم؛ بلکه مي‌خواهد همه‌ي ما در عملِ ظاهري و قلبي به اعتقاداتمان، به اتحاد برسيم؛ يعني دل‌هامان با هم، يکي شود.

البته لازم به گفتن نيست که تلاش براي بالا بردن اطلاعات ديني و به ذهن سپردن مفاهيم اعتقادي، نه تنها مذموم نيست، که بسيار مهم و ضروري است. صحبت، اين است که اکتفا کردن به اين مسائل، خطاست؛ چون خود ذهن، از تجليات عالم کثرت است و امام از ما وحدت مي‌خواهد. تنها، قلب و جان آدمي است که با عالم وحدت، سنخيت دارد و تنها در قلب که حرم خدا و عرش رحمن است، وحدت مي‌تواند حاکم شود.

راستي کي قرار است ذره‌اي به فکر بيافتيم؟ آيا وقت آن نرسيده که دست نفس و هوٰي را در امور دنيوي همچون جاه، مقام، اموال، اولاد، شأن و موقعيت، کوتاه کنيم، تا بتوانيم دلمان را از خودخواهي به ديگرخواهي بکشانيم؟ کي قرار است دريابيم با اين وضعيتي که هر کس مي‌خواهد نظر و ادعاي خود را اثبات کند، "كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَشده‌ايم و دل خود را هزاردستان کرده‌ايم؟! دلي که تمام هويت انساني ماست و ما را از جماد، نبات و حيوان، متمايز مي‌کند؛ قلبي که بي‌واسطه از روح، دستور مي‌گيرد و به واسطه‌ي اين ارتباطِ تنگاتنگ، تمام مراتب خيالي و جسميِ ما را تدبير مي‌کند.

حال که به اهميت و جايگاه رفيع قلب پي برديم، بايد بدانيم وقتي دل و قلب، سالم باشد و بتواند پيوند صحيحي با عالم خود برقرار کند، جوارح، متخيلات و مشاعر عقلاني نيز نوراني مي‌شوند. اما اگر دل، سالم نباشد، جوارح، خيال و انديشه، آنچه را ميل نفس باشد، ظهور مي‌دهند، نه آنچه را رضاي خداست؛ و اين يعني هلاکت!

جايگاه اصلي قلب، عالم توحيد و ولايت است و وقتي قفل و زنجيرِ دنيا و هوٰي را از دل باز کنيم، مي‌بينيم قلب به عالم اصلي خود بازمي‌گردد و با باورهاي ديرينش همراه مي‌شود؛ باورهايي که در عالم الست، در آن‌ها حاضر بوده و به آن‌ها شهادت داده است. اين مرتبه، مرحله‌ي نورانيت قلب است؛ اما براي رسيدن به اينجا، بايد قلب را از تعلقات غير خدايي، خالي کنيم و آن را از اميال نفساني و گرايش به دنياي داني، رها نماييم.

                                     

در واقع مقام دل، عين حضور دلدار است: "وَ هُوَ مَعَكُمْ أيْنَ ما كُنْتُم‏"؛ و آنچه مانع ظهور اين امر مي‌شود، حجاب‌هايي است که از دنيا بر آن پوشانده‌ايم. لذا زماني به مرتبه‌ي حضور قلب و ظهور اعتقادات خود مي‌رسيم، كه بتوانيم قلب را از تعلقات دنيا و حجاب‌هايش جدا کنيم و آن را در جايگاه حقيقي خودش بنشانيم؛ و اين امر نيز ميسر نيست، جز آنکه در مسير وفاي به عهد الستي‌مان گام برداريم. همان عهدي كه وقتي در عالم الست، حقيقت ولايت بر ما عرضه شد و خدا مربّيانمان را به ما معرفي كرد، با گفتن "بلٰي"خود را بر آن، ملزم کرديم.

...و در الست، ربوبيت امام بر ما عرضه شد.برگزیده ای از سخنان خانم لطفی آذر

آري؛ آن عهد قويم و قديم، عهد سرسپردگي به ولايت است و چون قوام و كمال وجودي ما، به امام است، اگر حقيقت او را در خود پيدا نكنيم، وجودمان پراكنده مي‌شود؛ چنان‌كه شده است! تنها امام است که با اسم حجتش، جامع پراکندگي‌هاست و ما مي‌توانيم با ارتباط با او، نه تنها در جوارح، خيال و انديشه‌ي خود از سرگرداني و پراکندگي رها شويم، بلکه زمينه‌ي وحدت قلوب را در اجتماع مسلمين فراهم کنيم و اين گونه، براي فرجِ هر چه سريع‌ترِ يگانه منجي بشر، زمينه‌سازي نماييم.

به اميد آن روزِ موعود

saehat...
ما را در سایت saehat دنبال می کنید

برچسب : خانم لطفی آذر, سائحات, نویسنده : moasese saehat1 بازدید : 97 تاريخ : سه شنبه 5 شهريور 1398 ساعت: 17:13